از معضل دیده‌شوندگی رنج می‌بریم

فهیمه رضاقلی
فهیمه رضاقلی

وقتی پیاده یا سواره در شهر پرسه می‌زنیم، چشم‌مان به دیوارنگاره‌ها و نقاشی‌های دیواری، کاشی‌کاری‌ها و طرح‌هایی می‌افتد؛ گویی سفارش‌دهنده یا خالق اثر تلاش داشته با اضافه کردن رنگ و نقش به دیوارها، زیر پل‌ها و جدارۀ ساختمان‌های بلندمرتبه، زیبایی را به شهر برگرداند و حال و هوای رهگذران را بهتر کند؛ اما آن‌ها چقدر در این هدف موفق بوده‌اند؟ شما با دیدن چنین طرح‌هایی چقدر حس خوب پیدا می‌کنید و اساساً این طرح‌ها چقدر توجه شما را به خود جلب می‌کند و شما را به سمت خود می‌کشاند؟ «محسن ناصریان»، کارشناس‌ارشد نقاشی، مجسمه‌ساز و مدرس دانشگاه، معتقد است در بازپیرایی جداره‌های شهری باید از مواد شهری استفاده شود نه رنگ و کاشی که خودش یک بارِ تصویری مضاعفی را به شهر اضافه می‌کند. او می‌گوید برای زیباتر شدن شهرها باید ساده‌سازی را جایگزین تلاش برای دیده شدن کنیم. با محسن ناصریان که سابقه و تجربۀ فراوانی در زمینۀ حجم و تکنیک‌های نقاشی دیواری دارد و داور چندین رویداد هنری در این زمینه بوده، در مورد نقش و جایگاه گرافیک محیطی و نقاشی دیواری در زیباسازی شهری گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌‌خوانید.

ابتدا یک تعریف از گرافیک محیطی و نقاشی شهری بفرمایید.

می‌توان گفت انسان از ابتدای تاریخ تا امروز، گرایش به نقاشی دیواری داشته و این گرایش در تمام فرهنگ‌ها و ملل، وجود و کارآیی داشته است. انسان همواره علاقه داشته موضوعات و مسائل محیط زندگی خودش را به تصویر بکشد. نمونۀ آن نقاشی‌های دیواری و نگاره‌های نقش‌بسته بر غار «آلتامیرا» در اسپانیا و غار «لاسکو» در فرانسه با قدمت بیش از ۱۷ هزار سال است. این موضوع در زمان‌های مختلف با بزرگ شدن افکار و اندیشه‌های بشر، حالت‌های مختلفی گرفته و تا زندگی معاصر ادامه پیدا کرده است. یک زمانی این تصاویر مربوط به شکار یا مراسم آیینی بوده، اما امروزه نقاشی‌های دیواری را با تکنیک‌ها و انواع بسیار متنوعی می‌بینیم.

نقاشی دیواری که از زیرمجموعه‌های گرافیک محیطی است، در زیباسازی چهره و فضای شهری نقش ویژه‌ای دارد و اگر درست به کار برده نشود، می‌تواند آسیب جدی به زیبایی منظر شهری و روح و روان شهروندان بزند؛ شما چه معیارهایی را در به‌جا و متناسب بودن یک اثر نقاشی شهری مؤثر می‌دانید؟

نقاشی دیواری در کل دنیا یک فرایند شناخته‌شده است. ما هم در ایران متناسب با فرهنگ خودمان نقاشی دیواری داریم؛ منتها بعضی مباحث آن که جنبۀ جهانی دارد باید در ایران بازخوانی شود. این حجم از نقاشی دیواری که در شهرهای ما وجود دارد را در جهان نمی‌بینیم. درواقع نقاشی دیواری در کشور ما بیشتر جنبۀ روتوش و بازسازی معایب شهری را پیدا کرده است. در دنیا یک نگاه ویژه به این موضوع وجود دارد. در کشور ما به این صورت است که در مورد یک موضوع به‌خصوص فراخوان می‌دهند و می‌خواهند کار ویژه‌ای را در شهر انجام دهند که معمولاً هم کوتاه‌مدت هستند و بعد از مدتی آن‌ها را پاک می‌کنند. خیلی کم پیش می‌آید که یک نقاشی دیواری به‌صورت دائمی بماند، مگر اینکه یک کار ویژه‌ای در فضای داخلی ساختمان باشد. در ایران به دلیل اینکه فضاهای شهری دچار تنش و ایرادات بصری فراوانی است، از نقاشی دیواری برای پوشاندن معایب استفاده می‌شود. من به‌عنوان کسی که در کارگروه‌های فنی و انتخاب آثار بوده‌ام، نظرم این است که باید این تنش‌ها را کم کنیم. خیلی جاها فقط کافی است یک دیواری را خاکستری یا سفید کنید. شاید برای اولین بار در تهران من توانستم بتن برجسته یا تکنیک بتن ساده و بی‌رنگ را استفاده کنم. به این دلیل که معتقدم در بازپیرایی جداره‌های شهری باید از مواد شهری استفاده شود نه رنگ و کاشی که خودش یک بارِ تصویری مضاعفی را به شهر اضافه می‌کند. اینکه شما به پایه‌های پل که خودش یک سازۀ بتنی و درواقع یک موضوع جدی است که ماشین باید از روی آن رد شود، یکدفعه رنگ‌های تند آبی و بنفش و... بزنید، انگار یک موضوع جدی مهندسی را به شوخی گرفته‌‌اید. یکی از دلایل مخالفت مهندسان با نقاشی دیواری، به‌جز مسائل تکنیکی، این است که معتقدند به‌نوعی در کارشان دخالت شده؛ البته بعضی از انتقادهایشان هم درست است، مثلاً کاشی کردن بتن کار صحیحی نیست؛ به این دلیل که هم عمر بتن را کم می‌کند و هم دید کافی برای اینکه ببینید وضعیت سازه به چه صورت است را می‌گیرد و اگر مشکلی برای سازه پیش بیاید، دیده نمی‌شود. من همیشه به این گروه از مهندسان می‌گویم شما در محاسبه خیلی دقیق عمل می‌کنید اما در زیبایی‌شناسی نه؛ اگر شما با یک هنرمند همراه شوید، پایه و بدنۀ پل یا جدارۀ شهری را از همان وهلۀ اول درست و زیبا می‌سازید و دیگر لازم نیست کسی بعداً آن را روتوش کند؛ بنابراین یک مشکل اساسی ما این است که در ساختار شهری‌مان بین این دو گروه همراهی شکل نگرفته؛ البته مهندسانی هم هستند که دیدگاه هنری بالایی دارند یا خودشان طراح و آرشیتکت هستند، اما تعداد این افراد خیلی کم است. مهندسان در پلی که می‌سازند، فقط نکات مهندسی و اصولی را برای رفت و آمد اتومبیل می‌بینند؛ نتیجه هم یک سازۀ بدترکیب می‌شود؛ بعد به سراغ هنرمندان می‌روند که آن را از این وضعیت خارج کنند. در حالی که اگر این دو گروه از ابتدای فرایند ساخت پل در کنار هم باشند مثل بقیۀ جاهای دنیا، این اتفاق نمی‌افتد.

اشاره کردید به اینکه در کشور ما برای روتوش کردن نقایص از نقاشی شهری استفاده می‌کنند؛ مهم‌ترین نقص‌های معماری و شهرسازی ما چیست که باعث چنین رویکردی شده است؟

در کل دنیا این قضیه هست. حتی در بین رشته‌های مهندسی، برخی از آن‌ها بیشتر فنی هستند و برخی کمتر. معماری بیشتر به موارد جزئی می‌پردازد، ولی ما این را هم کم می‌بینیم؛ بیشتر محاسبه است و مهندسان ما اغلب محاسب هستند. بهترین حالت این است که مهندسانی مانند مهندس «امانت» یا مهندس «سیحون» را داشته باشیم که صفر تا صدِ یک سازه را هم به لحاظ زیبایی‌شناسی و هم به لحاظ محاسبه بتوانند انجام دهند و یک تفکر بصری خوب هم داشته باشند. اغلب کسانی که وارد این حرفه می‌شوند به لحاظ ریاضی و مهندسی خیلی قوی هستند ولی طراح خوبی نیستند و اینجاست که مشکل پیش می‌آید. ما ساختمان‌هایی را می‌بینیم که از نظر ساخت و استراکچر خیلی قوی هستند، اما جدارۀ بیرونی آن‌ها زیبا نیست. در مورد ساخت‌وسازهای بخش خصوصی نمی‌توان چندان انتظاری داشت چون به هر حال شخصی است؛ اما وقتی وارد سازه‌های شهری مثل پل و جدارۀ اتوبان و ساختمان‌های شهرداری و ارگان‌های دولتی می‌شویم، بحث هنرمندان دیوارنگار مطرح می‌شود. اگر بخواهیم درست پیش برویم باید این دو بخش در یک آدم جمع شده باشد؛ اما اگر این حالت هم اتفاق نیفتد، حالت بعدی که به نظرم درست است این است که یک هنرمند با اکیپ مهندس همراه شود و کار را با هم اجرا کنند؛ اما در حال حاضر، یک نفر می‌سازد که فقط اصول فنی را در نظر می‌گیرد و کاری به مسائل زیبایی‌شناسی ندارد. مثلاً پلی ساخته می‌شود که فرقی نمی‌کند تانک از روی آن رد شود یا آدم! در بیابان ساخته شده باشد یا در وسط شهر کرمان! بعد از مدتی هم که می‌بینند خیلی بدترکیب شده، دست به دامن هنرمندان می‌شوند که به نظرم این روند غلط است؛ اما در کشورهای دیگر این اتفاق نمی‌افتد؛ به‌خصوص برای اجرای پروژه‌های شهری، رانت مطرح نیست؛ موضوع شخص نیست، بلکه کیفیت کار مهم است. خیلی سخت‌گیرانه و تخصصی برخورد می‌شود. برای مثال جلوی موزۀ لوور پاریس یک ورودی ساختند که کار یک هنرمند ژاپنی است. فکر می‌کنید در فرانسه یک آرشیتکت خوب نبوده؟ چرا هست؛ اما از آنجایی که موضوع مهم‌تر بوده و می‌خواستند یک ورودی در شأن موزۀ لوور با قدمت چند صد سالۀ آن طراحی کنند، برایشان مهم نبوده طراح و هنرمند حتماً فرانسوی باشد. پروژه را به مناقصه گذاشتند و یک فرد ژاپنی برنده شد. در کشور ما چقدر از هنرمندان سایر کشورها و آدم‌های مطرح امروزی استفاده می‌شود؟ وقتی که مثلاً در کرمان می‌خواهند کاری را اجرا کنند، سعی می‌کنند از همان هنرمندان کرمانی در هر سطحی که هستند، استفاده شود. وقتی قضیه را دقیق‌تر بررسی کنیم، متوجه رانت‌هایی پشت ماجرا می‌شویم. نتیجه هم یک چیز بیخودی می‌شود که علاوه بر اینکه برای آن هزینه شده و زمان برده، هر بار که آن را می‌بینی اشکت درمی‌آید و بابت بارِ بصری بدترکیبی که به بقیۀ چیزها اضافه شده، ضجر می‌کشی.

...

همۀ ما در زشـــت و زیبای شهر مسئولیم

فهیمه رضاقلی
فهیمه رضاقلی

مقدمه

اینکه شهر ما و شهرهای ما زیبا نیستند و درگیر ناهماهنگی، تشویش و به‌هم‌ریختگی شدیدی هستند، محل سؤال و تردید نیست؛ اما در مورد اینکه دلیل این آشفتگی‌های دیداری چه هست و برای رفع آن چه باید کرد، رویکردها و نظرات مختلفی وجود دارد. عوامل مختلفی در ایجاد و القای حس زیبایی به شهروندان و رهگذرانِ از شهر نقش دارند. نمی‌توان شهری را یک‌باره و دستوری یا با اضافه کردن تصاویر و رنگ‌ها و مجسمه‌ها، زیبا کرد. تک‌تک اجزای تشکیل‌دهندۀ شهر از خانه‌ها و ساختمان‌های عمومی و تجاری و پزشکی و خدماتی تا اِلمان‌ها و مبلمان شهری و دیوارها و تابلوهایی که در شهر می‌بینیم و هر چیزی که با هدف زیباسازی (فارغ از نتیجۀ زشت یا زیبای آن) به شهر اضافه می‌شود، در زیبا یا زشت نمایاندن شهر در نظر ما نقش دارند. در این میان، عوامل و جریان‌هایی هستند که نقش پررنگ‌تری در شکل‌دهی به چهرۀ شهرها دارند؛ معماران و شهرسازان، نقاشان و هنرمندان هنرهای محیطی و شهری و از همه مهم‌تر، شهرداری‌ها به‌عنوان حلقۀ واسط این بخش‌ها و مجری و تصمیم‌گیرندۀ نهایی در مورد شهر. درواقع این شهرداری‌ها هستند که با وضع قواعد زیباسازی متناسب با شرایط اقلیمی و ویژگی‌های خاص هر شهر، نظارت بر اجرای این مقررات، به کار گرفتن مهندسان و پیمانکاران متخصص و آشنا و مقید به اصول زیباشناختی در ساخت‌وسازهای شهری و همچنین با استفاده از نظر و اثر هنرمندان در طراحی سازه‌ها و فضاهای شهری، نقش اساسی در ساختن چهرۀ شهرها دارند؛ بنابراین اگر چهرۀ شهر ما زشت و نابسامان است، انگشت اتهام‌مان اول باید به سمت شهرداری باشد و بیشترین توقع و انتظارمان از این نهاد شهری است.

گذشته از مباحث تخصصی کلانِ شهری که علم شهرسازی و هنرهای شهری در زیباسازی شهرها دارند و نقشی که نهادهای تصمیم‌ساز در سطوح خرد و کلانِ‌ شهری و کشوری در این زمینه بر عهده دارند، رفتار تک‌تک ما و نوع نگاه‌مان به شهری که در آن زندگی می‌کنیم هم بسیار مهم است. اینکه در ساخت خانه و محل کارمان چقدر به ظاهر بنا و هماهنگی آن با جغرافیا و فضای شهری که در آن زندگی می‌کنیم، توجه داشته باشیم؛ رفتار ما در پاکیزه نگه داشتن شهر و مراقبت از مبلمان و تجهیزات شهری و جلوگیری از تخریب و آسیب زدن به آن‌ها و همچنین رعایت قواعد زیباسازی شهری در انتخاب تابلویی که برای کسب‌وکارمان انتخاب می‌کنیم، در تصویر نهایی که از شهر ما نمایش داده می‌شود، نقش دارد.

شلختگی چهرۀ شهر، موجب پریشانی افکار و رفتار ناآرام مردم می‌شود و برعکس، شهری تمیز و زیبا که پاسخگوی نیازهای گروه‌های مختلف شهروندان باشد، حس آرامش و تعلق‌خاطر به آن‌ها می‌دهد و خودبه‌خود باعث کاهش ناهنجاری‌ها و خشونت‌های اجتماعی می‌شود.

هنرهای تجسمی به‌ویژه نقاشی و مجسمه‌سازی در طول تاریخ، ارتباط تنگاتنگی با معماری و شهرسازی داشته است؛ اما برای زیبا کردن چهرۀ شهرها برخلاف تصور رایج که انتظار می‌رود هنرمندان با خلق آثار نقاشی دیواری و مجسمه‌های شهری به زیبا شدن شهر کمک کنند، گاهی با ساده‌سازی و حذف زوائد می‌توان به هدف موردنظر دست یافت. در گفت‌وگویی که با «محسن ناصریان» نقاش و مجسمه‌ساز داشتم، به این موضوع پرداخته شده است. ناصریان که تجربۀ فراوانی در خلق آثار هنر شهری و حضور در رویدادهای این‌چنینی داشته، معتقد است برای زیباسازی شهرها باید از همان ابتدای طراحی سازه‌ها و پروژه‌های شهری با همکاری هنرمندان اقدام شود تا دیگر نیازی به زیبا کردن چیزی نداشته باشیم.

«عماد محسنی تکلو»، در یادداشتی به بررسی ماهیت «هنر شهری» پرداخته است. او، توقع زیبا کردن شهر صرفاً با آثار هنری را انتظاری نابه‌جا می‌داند که بیشتر به اغتشاش دیداری در شهرها دامن می‌زند. محسنی، در این نوشتار به بیان ویژگی‌های هنر شهری که بر غنای زیبایی شهر اضافه می‌کند و چشم رهگذران را عجین با زیبایی و ظریف‌بین می‌کند، پرداخته است.

و در گفت‌وگو با «مریم فدایی قطبی»، معمار و شهرساز، به نقش مهم معماران و شهرسازان در خلق زیبایی و رفع آشفتگی دیداری در شهرها پرداختیم. فدایی، معضل آشفتگی دیداری در شهر کرمان را ناشی از نبود ضابطه‌ای لازم‌الاجرا در مدیریت کلان‌شهر و در ارتباط بین حوزه‌های مختلف معماری و شهرسازی می‌داند که باعث شده معماران ندانند در چه قالبی باید فعالیت کنند.

هنر شهری شبیه به بندبازی است

عماد محسنی‌تکلو
عماد محسنی‌تکلو

بگذارید از این سؤال مهم شروع کنم که ما به چه شهری «زیبا» می‌گوییم؟ چه شهری در ذهن و چشم ما زیباست و زمانی که در شهری زندگی می‌کنیم یا از سفری از آن شهر بازمی‌گردیم، نقش یک شهر زیبا در ذهن‌مان نقش بسته؟ مثلاً در کرمان این تعبیر را بسیار از مردم می‌شنویم که چرا کرمان به زیبایی اصفهان و شیراز نیست و مرتباً این قیاس موجب کاهش علاقۀ کرمانی‌ها به کرمان می‌شود. سؤال را این‌گونه نیز می‌توان پرسید که نقش هنر شهری و آثاری مانند مجسمۀ شهری و دیوارنگاری تا چه اندازه به افزایش کیفیت بصری شهرها کمک کرده و زیبایی شهرهایی مثل اصفهان و شیراز چقدر مرهون آثار هنری است؟ آیا دلیل زیباییِ کمتر کرمان نسبت به این دو شهر، از کیفیت پایین هنر شهری در کرمان نشئت می‌گیرد یا ریشۀ کار را جای دیگری باید جست؟ به تحقیق باید گفت آثار هنری که در شهر کرمان اکران است، نه‌تنها در مقام مقایسه کم‌کیفیت نیست که به اذعان بسیاری از محققان و صاحب‌نظران حوزۀ هنر شهری، کرمان در این حوزه جزو بهترین شهرهای ایران است. وجود و پرورش هنرمندان صاحب‌نام و مؤلف در حوزه‌های مجسمه‌سازی و نقاشی در کنار رویکرد گزیده‌کاری شهرداری کرمان در خرید و اکران آثار هنری، موجب شده کرمان در حوزۀ هنرهای شهری جزو شهرهای سرآمد باشد. پس ریشۀ نازیبایی کرمان کجاست و چرا این حس زیبایی که بیننده در شهرهای دیگر تجربه می‌کند در کرمان نیست؟

پاسخ این پرسش نزد معماران و شهرسازان است و زمان، حوصله و بسط علمی زیادی می‌طلبد؛ اما به این جهت در ابتدای یادداشت این موضوع را مطرح کردم که بگویم نمی‌توان همۀ بار زیبایی یک شهر را به دوش هنر و هنر شهری نهاد. شهر را معماران می‌سازند و شهر باید بر پایۀ معماری زیبا باشد. خانه‌ای را تصور کنید با دیوارهای چرک و مصالح کهنه و ریخته، فضاهای پرت و سقف کوتاه، بدون نور و پنجره، آیا نصب تابلوی مونالیزای داوینچی روی دیوار پذیرایی این خانه یا قرار دادن مجسمۀ داوود میکلانژ در حیاطش، باعث زیبایی خانه می‌شود؟ مسلماً خیر؛ پس در اولین گام بیایید این انتظار را از دوش هنر شهری برداریم. هنر شهری برای زیباتر کردن شهر نیست بلکه شهر فرصتی است که هنر شهری می‌تواند خود را در آن بروز دهد. در شهری که فضاهای عمومی استاندارد وجود ندارد، همۀ خیابان‌ها به‌جای انسان، از خودرو و موتورسیکلت پر شده و نمای ساختمان‌ها باسمه‌ای و غیراصیل است، هیچ مجسمه‌ای به کار زیبایی نمی‌آید. توقع زیبا کردن شهر صرفاً با آثار هنری، موجب شده اولاً بسیاری از شهرداری‌ها به‌خصوص در کلان‌شهرها که تمکن مالی بیشتری دارند، برای سفارش و اکران آثار هنری دست به افراط بزنند و شهرها را زیر حجم زیادی از آثاری ببرند که بسیاری به‌مرور خودشان تبدیل به اغتشاش بصری شده‌اند. در ثانی تعدد آثار هنری موجب شده راه برای خرید آثار از هنرمندان مبتدی‌تر باز شود که این اتفاق فضای شهر را در اختیار آثاری قرار می‌دهد که شاید مناسب برای اکران عمومی در شهر نباشند.

...

زیبایی بایداز بطن معماری برآید

فهیمه رضاقلی
فهیمه رضاقلی

در زیبایی شهرها عوامل مختلفی دخیل است. یکی از مهم‌ترین آن‌ها شیوۀ ساخت‌وسازها در معماری و شهرسازی است. درواقع ساختمان‌ها اساس شکل‌گیری شهرها هستند و بیش از هر چیزی در شهر به چشم می‌آیند. اینکه ساختمان‌های دولتی و خصوصی چطور ساخته شوند و چقدر در فرایند ساخت بنا به‌ویژه در نمای ساختمان، معیارهای زیباشناسانه رعایت شده باشد، نقش مهمی در پی‌ریزی زیبایی در شهرهای ما دارد. از طرف دیگر، شهرسازان نیز با پل‌ها و خیابان‌هایی که در شهر می‌سازند و با سازه‌های موقت و دائمی که ایجاد می‌کنند، نقش ویژه‌ای در هویت‌بخشی به شهر و حس و حالی که قرار است به شهروندان و رهگذران منتقل کند، دارند.

با «مریم فدایی قطبی» دکترای شهرسازی و عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی کرمان، در مورد نقش و جایگاه معماری و شهرسازی در زیباسازی شهرها و به‌ویژه شهر کرمان، گفت‌وگو کردیم. فدایی معتقد است زیبایی الحاقی نیست و نمی‌توانیم آن را مثل یک برچسب به سطح شهر بچسبانیم؛ بلکه باید از بطن مجموعۀ معماری شهر برآید.

معماری و شهرسازی از چه جنبه‌هایی با زیباسازی شهر ارتباط پیدا می‌کند و چه نقشی در ارتقای کیفیت بصری شهر می‌تواند ایفا کند؟

موضوع زیبایی‌شناسی شهری به نظریه‌های اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم برمی‌گردد که نظریه‌پردازان دغدغه‌هایی برای زیبایی شهر داشتند. در آخرین کتاب‌هایی که در این زمینه نوشته شده، رویکرد شهرسازان از اینکه «شهر را دکور کنیم تا زیبا شود»، تغییر پیدا کرد به اینکه «چطور می‌توانیم مباحث ابتدایی زیبایی‌شناختی مثل تعادل و ریتم را در شهرسازی به کار بگیریم؟» پس از آن، موضوع کیفیت بصری شهر، زیرمجموعۀ بسیاری اتفاقات دیگر قرار گرفت. در شهرسازی وقتی مبحث کیفیت بصری را آموزش می‌دهیم، اصلاً به دنبال مسائل زیبایی‌شناختی نیستیم، رویکرد کلی این است که ویژگی‌های بصری شهر به‌گونه‌ای باشد که به درک شهروند از مسائل شهری کمک کند و محیط شهری را برایش مطلوب‌تر سازد. محیط مطلوب محیطی است که شهروند در آن احساس سرگشتگی نکند؛ اگر جایی، تکنیکی باعث احساس پیچیدگی و مانع لذت بردن از فضای شهری شود، بلافاصله بحث خواناسازی مطرح می‌شود. حدود ۶۰ سال است که دغدغۀ شهرسازان این است که چطور می‌توانند شهرها را برای شهروندان، آشناتر و خواناتر کنند؛ این موضوع در کنار مسائل زیبایی‌شناختی قرار می‌گیرد. در بررسی نیازهای انسان حتی در هرم مازلو، زیبایی‌شناسی در بالاترین مرتبه قرار می‌گیرد. در صورتی که دغدغۀ اصلی شهرسازی این است که مراتب اولیۀ نیازهای انسان در شهر را تأمین کند؛ البته بسیار مطلوب است که بعد از رفع نیازهای ابتدایی، به نیازهای والای انسانی پرداخته شود. در حال حاضر، دغدغۀ شهرسازی در مسائل بصری، پیرامون کاستن از آشفتگی‌ها و رسیدن به یک تعادلی است که مطلوبیت ناشی از احساس رضایت از محیط را برای شهروند تداعی کند، شهروند احساس گم‌گشتگی نکند، بتواند مسیر خود را در شهر به‌راحتی پیدا کند و سایر نیازهای خود را مرتفع سازد.

دیوارنگاری و نقاشی دیواری ارتباط نزدیکی با معماری دارد؛ در مورد دیوارنگاره‌‌های شهر کرمان بگویید؛ برخی از این آثار به‌گونه‌ای است که اصلاً در چهارچوب تعاریف هنر شهری قرار نمی‌گیرد؛ به‌طور کلی برای دیوارنگاری و نقاشی دیواری چه اصولی باید رعایت شود؟

زیبایی‌شناسی شهری، مباحث هنری را در طیف‌های مختلف اِلمان‌های شهری و دیوارنگاره‌ها دربرمی‌گیرد. هرچند ما در علم شهرسازی دیوارنگاره‌ها را نقصی پوشش‌یافته می‌دانیم و معتقدیم نباید در شهر جایی وجود داشته باشد که به این شکل پوشش داده شود. درواقع دیوارنگاره‌ها ضعف بدنۀ شهری را نشان می‌دهند و چیزی که این ضعف‌ها را پوشش می‌دهد، جایگاهی در علم شهرسازی ندارد و در مباحث هنر شهری مطرح می‌شود؛ اما موضوع اِلمان‌ها و مبلمان شهری در حوزۀ شهرسازی قرار می‌گیرد و حتی یک رشتۀ خاص را در شهرسازی با عنوان طراحی مبلمان شهری به خود اختصاص داده که می‌تواند به کیفیت فضای شهری اضافه کند.

رنگ‌آمیزی محیط شهری نقش ویژه‌ای در چهرۀ شهر و حسی که به شهروندان منتقل می‌شود، دارد؛ رنگ‌آمیزی شهر کرمان در حال حاضر چه ایراداتی دارد؟ با توجه به اقلیم و شرایط بومی کرمان، چه تغییراتی لازم است ایجاد شود؟

در سراسر دنیا الحاقاتی که به وجه شهریِ بناهای معماری اضافه شود، وجود دارد و نوآوری‌های خاصی هم در آن‌ها هست. این الحاقات معمولاً دائمی نیست و بسته به هویت شهر می‌تواند تغییر کند. الحاقات که می‌تواند مجموعه‌ای از رنگ، نور و حجم باشد، بیش از اینکه عناصری دائمی باشند، مناسبتی هستند و درک شهروند را از فضا برای مدتی تغییر خواهند داد؛ جلوۀ شهرها برای مناسبت‌ها تغییر خواهد کرد و این همراهی شهر با رویدادها، وجه مثبت الحاقات است. برای مثال، در زمان کریسمس برای کشورهای مسیحی، نوروز برای ایران و کشورهای فارسی‌زبان و عید فطر برای کشورهای مسلمان، شاهد تغییر چهرۀ شهرها هستیم.

در کل، شهر نمی‌تواند اطلاعات زیادی به فرد انتقال دهد. وقتی به یک منظر شهری نگاه می‌کنیم نباید حجم اطلاعات زیادی را دریافت کنیم، چراکه باعث می‌شود ذهن ما سطحی از آشفتگی دریافت کند. زمانی یک شهروند می‌تواند در محیط شهری احساس آرامش کند و به رفع سایر نیازهای خود بپردازد که هویت یکپارچه‌ای را از آن شهر درک کند. کلیت بافت تاریخی شهرها در گذشته، از یک رنگ تشکیل شده بود و فقط سایه‌روشن‌ها بود که تغییری را در رنگ به وجود می‌آورد؛ نهایتاً یک سرو، سردر و گنبد یک مسجد بود که تغییر رنگی در ماهیت آن بافت ایجاد می‌کرد که آن‌ها هم جزو نشانه‌های شهر بودند و شهر را برای شهروند خواناتر می‌کردند؛ اما اینکه هر بنای معماری برای خودش یک سازی بزند و بخواهد جلوۀ متمایزی را نشان دهد، درنهایت منجر به آشفتگی ذهنی برای شهروندان می‌شود. حجم اطلاعاتی که محیط شهری به فرد می‌دهد، باید در یک سطح معینی باشد و اگر بیش از آن شد، شهروند احساس آشفتگی می‌کند. همان‌طور که ما در میادین و جاهایی که حجم زیادی از تابلوهای تبلیغاتی و لامپ‌های نئون هست، احساس کلافگی می‌کنیم.

...